چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ آرش 
ببين سعيد جان چون با خواهرم ميرفتيم پيشش چون ديدي که مرد قبول نميکنه يادمه سري دوم به خواهرم گفت برو ظرف آب از آشپزخونه بگير بيار ديدي که آشپزخونه کوچيکي سمت راست اتاقش هست خواهرم گرفت آورد يه چاقو بزرگ گذاشت وسط ظرف آب يه پارچه کشيد روش خلاصه بعد از بيرون کشيدن من خيلي دقت کردم ببينم تردستي نباشه يا همينطور خواهرم که خيلي دقت کرد تردستي نباشه دستشو برد تو ظرف ورد خوند بعد گفت هرچي دادن بگير که خواهرم گرفت
ولي قديم يادم مياد هميشه روز عيدي يا ولادتي تو خونه ما بجاي خوشي و خوشگذراني دعوا بود ولي الان ديگه نيست با مستاجر دعوا داشتيم ولي الان ديگه نيست دقيقا بعد اينکه شيخ رعنا درآورد بهتر شد
حالا چون گفته طلسم داري پس شک نکن مياره بيرون و ان شاء الله درست ميشه کارت
حالا خودت ميدوني من تاييد ميکنم