ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ امين 
آره اينجورياست که زندگي من بيچاره دستخوش لجبازي و کينه توزي يه انسان حرومزاده قرار گرفته که تا دلتون بخواد برام طلسم و سحر و جادو ميزنه و پيش يه آدم اين کاره هم ميره به خدا خسته شدم يه مدت يه کاري با من کرده بود که نميدونم به خداي چي ميشد تا روز ولادت يا شهادتي بود من ناخودآگاه اعصابم جوري به هم ميخورد که توي همون روز توهين ميکردم مثلا" به نعوذبالله امامانمون و مقدساتمون. بعد از کلي زجر و سختي خلاصه گفتم با خانواده بريم پابوس امام رضا و التماس کنيم. اما چي شد؟ کاري کرد با من که رفتم داخل حياط حرم و فحش ميدادم به امام رضا (نعوذ بالله) نمي فهميدم. بچه جيغ ميزد زجر شديد کشيديم با همسرم با عذاب زياد. حالت کاملا" غيرعادي. دلم شکست گفتم آقا شما امام هشتميد ضمانت آهو زو کزديد ما اندازه يه بچه آهو هم ارزش نداريم که ضمانتمون رو کنيد حداقل توي اين دو سه روزه که اينجاييم جنها و موکلين لعنتي سحر و طلسم زجرمون ندن. اما نميدونم چرا آقا هم تحويلمون نگرفت و حالمون همون جور بود و جنهاي لعنتي هم خسته و کوفتمون کرده بودند. کسي باورش نميشه تا نبينه. اشکمون دراومد اون جن همزاد لعنتي کاري کرد که به غلط کردن افتاديم. به خدا اينها همه واقعيته درد دله. چيکار کنم اگه بيرون براي کسي بگم ميخندند. يه بار کلي براي يه نفر تعريف کردم آخرش گفت چه داستان جالبي تعريف کردي. خدا نکنه کسي اسير زجر و عذاب طلسم و جن يا همزاد بشه به خدا کل عمرش رو بايد بزاره بره دنبال ابطالش تا تازه کمي راحت بشه و آسوده بشه. کاش خدا که اين همه بنده هاش رو دوست داشت اجازه نميداد جنها بتونند بنده هاش رو آزار بدن. کاش نميزاشت موکل به واسطه طلسم بتونه بيچاره کنه يه بي نوايي رو اي کاش خدا اي کاش