سلام سعيد و آرش و بقيه. من پيش حاجي نباتي رفتم کارش خوبه ولي من مشکلم فراتر از اين صحبتها است و همش موقتي حل ميشه خسته شدم. همزاد دارم و کسي که دائم برام جن ميفرسته ديگه بريدم چندين بار قبلا" پيش حاجي نباتي هم رفتم ولي... توي شرکت همه ميگن چقدر کارهات گره مي خوره چقدر مشکلات برات سبز ميشه و هيچ کارت جلو نميره ديگه آبروم پيش همه رفته. داشتم ميشنيدم که يکي از همکارانم ميگفت من نميدونم چرا الکي دوست دارم اين رو اذيتش کنم خودم هم عذاب وجدان گرفتم. يکي ديگه ميگفت ما هم همين حالت رو داريم ميگفت آدم دوست داره هي بهش گير بده عجيبه ولي. آخه خدايا کجاي اين انصافه که بوسيله يه طلسم و همزاد و کوفت و زهر مار يه بينوايي بين همه سياه بشه کنف بشه و ضايع بشه و همه ندونند که چرا دوست دارن آزارش بدند. يارو 6 سال کوچکتر از منه 12 سال سابقه کارش از من کمتره اومده ميگه تو براي اين شرکت چه کاري انجام ميدي جز دردسر. فرداش اومده ميگه به قرآن دست خودم نبود ولي عصر همون روز باز شروع به درگيري و مسخره کردن ميکنه خسته شدم از بس با همه جر و بحث ميکنم و دنبال اثبات حقم هستم همه اش هم لعنتي ضايع ميشه و انگار کسي من رو توي شرکت نمي بينه به خدا نميبينه کسي من رو. هر کاري هم انجام ميدم به چشم نمياد.