وبلاگ :
باطل السحر و باطل طلسم فوق العاده قوي
يادداشت :
باطل السحر قوي و ابطال هرگونه طلسم
نظرات :
223
خصوصي ،
1021
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پري
سلام دوستان..چيزي ک دارم مينويسم حين حقيقت هستش و هيچگاه از ذهنم پاک نميشه..من درشرف طلاق بودم و داداشم گفت ي اقايي رو ميشناسه مرودشت شيراز ميشينه گفت بريم پيشش ببينيم کسي چيزي در حقمون کرده يا نه..منو وشوهرم باوجوددوست داشتن فراوان ولي غزهم دور بوديم وهميشه بي دليل دعوا وکتک کاري ميکرديم..وقتي رفتيم پيش اين اقا ک توي روستاهم بودن ي عده زيادي هم ازجاهاي مختلف اومده بودن ومنتظر نشستيم ک اقاي نعمتي ک رفته بودن جايي تشريف بيارن..وقتي اومدن گفتن همتون بياين توي اتاق وما همه ک حدود 10 نفري ميشديم رفتيم و از همه اسم مادر و خودش رو پرسيد وبه بعضي ميگفت طلسم دارن وب بيشترشون گفت ندارن کلا سه نفرو گفت دعا دارن.از من سوال کرد اسم خودت شوهرت نام مادر خودم وشوهرمو گفتم وبعدازخوندن ي چيزي اروم زير زبانش گفت طلسم برام کردن..بعد ي پارچه اورد پهن کرد و ي عده هم از قبل ک خبر داشتن باخودشون کله قند وحنا و گلاب اوردن .ولي ماندونسته نبرديم ک مشکلي هم نبود.بعد قندا رو اندازه پرتقال خرد کرد وگفت همه بياين نگاه کنين وزيرورو کنين ک شکي توي دلتون نباشه.وهمه رفتيم و..بعدش ي خانمي ي قابلمه اب اورد گذاشت وسط وبعدش گفت همگي توشونگاه کنين ک فقط اب پاک بود .وگفت حالا نفري يکدونه ازاين تکه قندابندازين تواب و گلاب وحنا هم گفت يکي يکي بريزيم.بعد قابلمه روگذاشت گوشه اتاق.من خيلي توجه ميکردم ببينم کلکي چيزي تو کار باشه ولي اصلا .ي پاذچه کوچک انداخت روش و هيچکس نرفت سراغش.همينطور زيرلب يه چيزايي زمزمه ميکرد .وبعداز2 ساعت قابلمه رو جلوي خودمون اوردگذاشت وسط وبعدي چيزي پهن کرد دست کردتوي قابلمه وهرچ دعا .طلسم .قفل .ودعاي روي کفن.بود بيرون اورد.اوليش مال من بودي قفل بودگفت تووشوهرتوبستن.دوميش مال ي خانم ديگه سوميش دوباره مال من طلسم سياه وجدايي روي کفت وتوي قبربود.بالاخره براي من 5 تا دعاوطلسم دراومد.يکي از دعاها توش اسم 100شيطان نوشته بوده .دوستان اين اقا ب يکي از اينايي ک نشته بودن گفت فلاني کيه ک يکي گفت داداشمه گفت گلخونه داره اونم گفت اره گفت توي گلخونش ي تلوزيونه ک طلسمش کردن.واي هممون تعجب کرديم..حالا مال منو همشو باطل کرد وقتي شب رفتم خونه شوهرم منو ک ديد گريه کرد وگفت ترديد داذم برا طلاق.فعلا مونديم تاببينيم خداچ ميخاد.ببخشين ک سرتونو درد اوردم
پاسخ
انشالله که مشکلات همه مون حل بشه